تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 11:27 صبح | نویسنده : سیدمحمد امین
بعثت پیامبر مکرم اسلام (ص)
مبعث پیام آور وحی، پیامبر نور و رحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس و مونس شد
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( کوهى در شمال مکه ) به عبادت می گذرانید .
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود که محمد درغار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، صدای خجسته و با صلابتی را شنید که او را امر به خواندن کرد . بعد از سه مرتبه پیامبر نیز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
آری چه شروع زیبا و کاملی. این آیات از خواندن، خلقت، کیفیت خلقت، شکر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گویی باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.
محمد، هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید، از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم.
پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.
بعد از آن پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند که این دعوت از دو جهت حائز اهمیت بود :
1- دعوت اقوام می توانست در شروع کار پشتوانه خوبی باشد و اگر آنها دعوت پیامبر (ص) را لبیک می گفتند، شاید کفار مکه جرأت آن همه جسارت را به خود نمی دادند.
2- خانواده و اقوام اولین زیر ساختاری است که باید اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحی خود را زودتر طی کند.
با مطالعه در آیات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبی مشخص می شود و آن دستیابی مردم به فهم و درک اجتماعی برای اقامه عدل و قسط است. از بین بردن شرک، احسان به والدین ، وفا به عهد الهی، عدم خیانت به مال یتیم، اجتناب از همه زشتی ها، ممانعت از آدم کشی، صدق و راستی و دوری از دروغ، ممانعت از فرزندکشی و...
اعمال وارده در شب مبعث ( شب بیست و هفتم رجب)
سالروز تجلى انوار الهى، نزول والاترین نعمت پروردگار بر بشریت، طلوع خورشید درخشان خاتمیت بر آسمان نبوت، بعثت اشرف موجودات، خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله) بر همه یگانه پرستان، مخصوصاً مسلمانان مبارک باد.
اول: مستحب است که درنیمه های این شب از خواب برخیزید و به عبادت بپردازید و کیفیت آن به این صورت است: به جای آوردن دوازده رکعت نماز، در هر رکعت حمد و سورهاى از سورههاى کوچک مفصل ( مفصل از سوره محمد است تا آخر قرآن). در هر دو رکعت سلام دهید. پس از پایان نمازها، سوره حمد را هفت مرتبه و معوذتین را هفت مرتبه و قل هو الله أحد و قل یأایها الکافرون هر کدام را هفت مرتبه و إنا أنزلناه و آیة الکرسی هر کدام را هفت مرتبه بخوانید. سپس این دعا را قرائت نمایید :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ عِزِّکَ عَلَى أَرْکَانِ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الْأَعْلَى الْأَعْلَى الْأَعْلَى وَ بِکَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ . آنگاه هر دعایى که خواستید بخوانید. انشاءا... مستجاب می شود.
دوم زیارت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که افضل اعمال این شب است.
سوم شیخ کفعمى در بلد الامین فرموده که در شب مبعث این دعا را بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی [بِالنَّجْلِ] الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا أَنْتَ بِهِ مِنَّا أَعْلَمُ یَا مَنْ یَعْلَمُ وَ لا نَعْلَمُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی لَیْلَتِنَا هَذِهِ الَّتِی بِشَرَفِ الرِّسَالَةِ فَضَّلْتَهَا وَ بِکَرَامَتِکَ أَجْلَلْتَهَا وَ بِالْمَحَلِّ الشَّرِیفِ أَحْلَلْتَهَا اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَسْأَلُکَ بِالْمَبْعَثِ الشَّرِیفِ وَ السَّیِّدِ اللَّطِیفِ وَ الْعُنْصُرِ الْعَفِیفِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ أَعْمَالَنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی سَائِرِ اللَّیَالِی مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ حَسَنَاتِنَا مَشْکُورَةً وَ سَیِّئَاتِنَا مَسْتُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِحُسْنِ الْقَوْلِ مَسْرُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ لَدُنْکَ بِالْیُسْرِ مَدْرُورَةً اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرَى وَ لا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ إِنَّ إِلَیْکَ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى وَ إِنَّ لَکَ الْمَمَاتَ وَ الْمَحْیَا وَ إِنَّ لَکَ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى وَ أَنْ نَأْتِیَ مَا عَنْهُ تَنْهَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ نَسْتَعِیذُ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأَعِذْنَا مِنْهَا بِقُدْرَتِکَ وَ نَسْأَلُکَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ فَارْزُقْنَا بِعِزَّتِکَ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ کِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا وَ أَطِلْ فِی طَاعَتِکَ وَ مَا یُقَرِّبُ إِلَیْکَ وَ یُحْظِی عِنْدَکَ وَ یُزْلِفُ لَدَیْکَ أَعْمَارَنَا وَ أَحْسِنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِنَا وَ أُمُورِنَا مَعْرِفَتَنَا وَ لا تَکِلْنَا إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَیَمُنَّ عَلَیْنَا وَ تَفَضَّلْ عَلَیْنَا بِجَمِیعِ حَوَائِجِنَا لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ ابْدَأْ بِآبَائِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ جَمِیعِ إِخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِینَ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْنَاکَ لِأَنْفُسِنَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَ الْعَظِیمَ إِنَّهُ لا یَغْفِرُ الْعَظِیمَ إِلا الْعَظِیمُ اللَّهُمَّ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُکَرَّمُ الَّذِی أَکْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَکْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَیْنِ الْأُمَمِ فَلَکَ الْحَمْدُ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ فَأَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِی ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَى غَیْرِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِینَ فِیهِ بِطَاعَتِکَ وَ الْآمِلِینَ فِیهِ لِشَفَاعَتِکَ اللَّهُمَّ اهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ السَّبِیلِ وَ اجْعَلْ مَقِیلَنَا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقِیلٍ فِی ظِلٍّ ظَلِیلٍ وَ مُلْکٍ جَزِیلٍ فَإِنَّکَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا مُفْلِحِینَ مُنْجِحِینَ غَیْرَ مَغْضُوبٍ عَلَیْنَا وَ لا ضَالِّینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَزَائِمِ مَغْفِرَتِکَ وَ بِوَاجِبِ رَحْمَتِکَ السَّلامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ دَعَاکَ الدَّاعُونَ وَ دَعَوْتُکَ وَ سَأَلَکَ السَّائِلُونَ وَ سَأَلْتُکَ وَ طَلَبَ إِلَیْکَ الطَّالِبُونَ وَ طَلَبْتُ إِلَیْکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الثِّقَةُ وَ الرَّجَاءُ وَ إِلَیْکَ مُنْتَهَى الرَّغْبَةِ فِی الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ النَّصِیحَةَ فِی صَدْرِی وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى لِسَانِی وَ رِزْقا وَاسِعا غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ لا مَحْظُورٍ فَارْزُقْنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی وَ رَغْبَتِی فِیمَا عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ پس به سجده برو و بگو الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِمَعْرِفَتِهِ وَ خَصَّنَا بِوِلایَتِهِ وَ وَفَّقَنَا لِطَاعَتِهِ شُکْرا شُکْرا صد مرتبه پس سر از سجده بردار و بگو اللَّهُمَّ إِنِّی قَصَدْتُکَ بِحَاجَتِی وَ اعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْأَلَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِأَئِمَّتِی وَ سَادَتِی اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُمْ وَ أَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فِی زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
فلسفه بعثت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزی شروع شد که پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در خلوت با محبوب، در دل غاری که در دامن کوهی در شمال مکه بود، راز و نیاز می کرد. گویا غار حراء هنوز هم پژواک مناجات پیامبراکرم را در قطعه قطعه سنگ ریزه های خود به یادگار حمل می کند و در گوش عاشقان حضرت که در آن وادی قدم می گذارند؛ نجوا می کند. پس از قرن ها تحقیق و بررسی درباره مسائل دینی، هنوز پرده از اسرار بسیاری از آنها برداشته نشده است، که از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است، اگرچه از ظواهر آیات قرآن می توان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهی، به ویژه پیامبراسلام صلی الله علیه و آله دارای اهدافی می باشد. با توجه به آیات الهی به برخی از اهداف بعثت انبیاء اشاره می نمائیم.
خداوند در آیه ای می فرماید:" هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین." (جمعه/2)
اوست خدایی که میان عرب امی پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شریعت و احکام کتاب آسمانی و حکمت الهی بیاموزد با آن که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.
اولین نکته در این آیه بحث تلاوت آیات الهی است. "یتلوا" از واژه تلاوت به معنای پیروی کردن در حکم و خواندن منظم آیات الهی همراه با تدبر است. پیامبراسلام صلی الله علیه و آله با خواندن آیات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آنها را آماده تربیت می نماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.
دومین نکته بحث تربیت است. یکی از مهمترین برنامه های پیامبراسلام صلوات الله علیه و آله و سلم تربیت انسانهاست. تربیت به معنای فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب است. او باید زمینه ها را برای انسانها آماده کند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدای خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعی ( حکومت و سیاسات)، با خانواده خود( حقوق خانوادگی) و با نفس خود( اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منجی بشریت است. یکی از دانشمندان فرانسوی می گوید:" بزرگترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقی است که به نام وحی، قسمت به قسمت بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشر است."(11)
پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مدتی کوتاه، انسان هایی بزرگ، مانند علی علیه السلام، زهرا علیهاالسلام، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و... را تربیت کرد. حضرت محمد صلوات الله علیه کاشف معدن های نهفته انسانیت بود. زیرا" الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه"؛ مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند.
انسان دارای استعدادهای نهفته است که برای بهره وری صحیح باید آنها را کشف کرد تا به ارزش حقیقی خود دست یابند.
کلمه" یزکیهم" از ماده " زکوة" به معنای رشد و زیادی است،(12) که در این جا به معنای تربیت و پاکسازی است و شامل پاک شدن از آلودگی های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری می باشد.
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس بر کسی پوشیده نیست و جوامع مختلف به آن نیازمندند، زیرا تنها راه نجات از گمراهی ها، فسادها، جهل، جنگ و خونریزی ها و... در پرتو اخلاق صحیح و آراسته شدن به ارزشها و مکارم اخلاقی است. حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است:
" بعثت لا تمم مکارم الاخلاق"؛ من برای کامل کردن فضایل اخلاقی مبعوث شده ام.(13)
از طرف دیگر خدای جهان ابزار ترقی و تکامل هر موجودی را در نهاد آن گذارده، و آن را به منظور پیمودن راههای تکامل با وسائل گوناگونی مجهز نموده است. همچون ریشه های نهال کوچکی که حداکثر فعالیت خود را به منظور رسانیدن موادغذایی به کار انداخته، و پاسخ نیازمندی های آن را می دهند.
هرگاه ما بخواهیم این موضوع را در قالب مسائل علمی بریزیم، باید بگوئیم: "هدایت تکوینی" که نعمت و فضل عمومی دستگاه آفرینش است، شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات و حیوان و انسان است." الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی."
ولی این هدایت فطری و تکوینی برای موجودی مثل انسان، که گل سرسبد موجودات است کافی نیست. زیرا انسان غیر از زندگی مادی، زندگانی دیگری دارد که اساس حیات واقعی او را تشکیل می دهد.
انسان ساده نخستین غارنشین و پاک فطرت، که کوچکترین انحرافی در خلقت او رخ نداده بود، به اندازه انسان اجتماعی نیاز به تربیت نداشت، ولی هنگامی که بشر گام فراتر نهاد، و زندگی دسته جمعی آغاز کرد و فکر تعاون و همکاری در زندگی او حکمفرما شد؛ انحرافاتی که لازمه تصادمات و برخوردهای اجتماعی است در روح او پدید آمد، و خوی های زشت و افکار غلط، افکار فطری را عوض کرده و اجتماع را از توازن و تعادل، بیرون برد.
این انحرافات، خالق جهان را بر آن داشت که مربیانی را برای تنظیم برنامه اجتماع و تقلیل مفاسدی که اثر مستقیم اجتماعی بودن انسان را؛ اعزام بدارد، تا با مشعل فروزان" وحی" اجتماع را، به راه راست، که سعادت همه جانبه آنان را تضمین می نماید، بکشانند.(14)
مسأله مهم در زندگی فرد و جوامع ، مسأله معیارهای سنجشی، و نظام ارزشی حاکم بر فرهنگ آن جامعه است. زیرا تمام حرکتها در زندگی فردی و جمعی از همین نظام ارزشی سرچشمه می گیرد، و برای آفریدن این ارزش ها است.
اشتباه یک قوم و ملت در این مسأله، و روی آوردن به ارزشهای خیالی و بی اساس، کافی است که تاریخ آنها را به تباهی بکشد، و درک ارزشهای واقعی و معیارهای راستین محکم ترین زیربنای کاخ سعادت آنها است.
دنیا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهای مادی و نفرات خود می دانند حتی معیار شخصیت در پیشگاه خدا را در این چهارچوب تصور می کنند.
روی این جهات نخستین و مهمترین گام اصلاحی انبیاء درهم شکستن این چارچوبه های ارزشی دروغین بود، آنها با تعلیماتشان این معیارهای غلط را در هم ریختند، و ارزش های اصیل الهی را جانشین آن ساختند و یک" انقلاب فرهنگی" محور شخصیت را از اموال و اولاد و ثروت و جاه و شهرت قبیله و فامیل به تقوا و ایمان و عمل صالح مبدل ساختند.
قبل از آن که در محیط عربستان تعلیمات حیات بخش اسلام و قرآن ظهور کند بر اثر حاکمیت نظام ارزشی زور و زر محصول آن محیط مشتی غارتگر زورگو همچون" ابوسفیان ها" و " ابوجهل ها" و " ابولهب ها" بود.
اما از همان محیط بعد از انقلاب نظام ارزشی " مسلمانها" و " ابوذرها" و " مقدادها" و " عمار یاسرها" برخاستند. این ها همه برای این است که ارزش های دروغین جای ارزشهای واقعی انسانی را نگیرد.(15)
حال به تفسیر فلسفه بعثت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام می پردازیم. حضرت در خطبه ای فلسفه بعثت را رهایی مردم از پرستش دروغین بت ها ذکر می کند و می فرماید:
" فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده.... واحتصد من احتصد بالنقمات."؛ خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایی بخشیده به پرستش خود راهنمایی کند، و آنان را از پیروی شیطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآنی که معنی آن را آشکار کرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگی خدا را بدانند که نمی دانستند، و به پروردگار، اعتراف کنند پس از انکارهای طولانی اعتراف کردند، و او را پس از آن که نسبت به خدا آشنایی نداشتند به درستی بشناسند.
پس خدای سبحان در کتاب خود بی آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نمایاند، و از قهر خود ترساند، و این که چگونه با کیفرها ملتی را که باید نابود کند از میان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.(16)
حضرت امیر علیه السلام در جای دیگر در مورد کیفیت زمان بعثت حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه می فرماید:
"إلی أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (ص) لانجازعدته... فقبضه الیه کریما(ص)."؛ تا این که خدای سبحان، برای وفای به وعده خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد( که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود، نشانه های او شهرت داشت؛ و تولدش بر همه مبارک بود. در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون، و روش های متفاوت بودند، عده ای خدا را به پدیده ها تشبیه کرده و گروهی نام های ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت می دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می کردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد صلی الله علیه و آله و سلم از گمراهی نجات داد و هدایت کرد، و از جهالت رهایی بخشید. سپس دیدار خود را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برگزید، و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت، و از گرفتاری ها و مشکلات رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد.
منبع: http://www.lankarani.org
http://www.tebyan.net/Archive/SpecialOccasions/Religious/Year1384/2005/9/1/12939.htm
مبعث پیام آور وحی، پیامبر نور و رحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس و مونس شد
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( کوهى در شمال مکه ) به عبادت می گذرانید .
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود که محمد درغار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، صدای خجسته و با صلابتی را شنید که او را امر به خواندن کرد . بعد از سه مرتبه پیامبر نیز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
آری چه شروع زیبا و کاملی. این آیات از خواندن، خلقت، کیفیت خلقت، شکر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گویی باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.
محمد، هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید، از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم.
پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.
بعد از آن پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند که این دعوت از دو جهت حائز اهمیت بود :
1- دعوت اقوام می توانست در شروع کار پشتوانه خوبی باشد و اگر آنها دعوت پیامبر (ص) را لبیک می گفتند، شاید کفار مکه جرأت آن همه جسارت را به خود نمی دادند.
2- خانواده و اقوام اولین زیر ساختاری است که باید اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحی خود را زودتر طی کند.
با مطالعه در آیات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبی مشخص می شود و آن دستیابی مردم به فهم و درک اجتماعی برای اقامه عدل و قسط است. از بین بردن شرک، احسان به والدین ، وفا به عهد الهی، عدم خیانت به مال یتیم، اجتناب از همه زشتی ها، ممانعت از آدم کشی، صدق و راستی و دوری از دروغ، ممانعت از فرزندکشی و...
اعمال وارده در شب مبعث ( شب بیست و هفتم رجب)
سالروز تجلى انوار الهى، نزول والاترین نعمت پروردگار بر بشریت، طلوع خورشید درخشان خاتمیت بر آسمان نبوت، بعثت اشرف موجودات، خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله) بر همه یگانه پرستان، مخصوصاً مسلمانان مبارک باد.
اول: مستحب است که درنیمه های این شب از خواب برخیزید و به عبادت بپردازید و کیفیت آن به این صورت است: به جای آوردن دوازده رکعت نماز، در هر رکعت حمد و سورهاى از سورههاى کوچک مفصل ( مفصل از سوره محمد است تا آخر قرآن). در هر دو رکعت سلام دهید. پس از پایان نمازها، سوره حمد را هفت مرتبه و معوذتین را هفت مرتبه و قل هو الله أحد و قل یأایها الکافرون هر کدام را هفت مرتبه و إنا أنزلناه و آیة الکرسی هر کدام را هفت مرتبه بخوانید. سپس این دعا را قرائت نمایید :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ عِزِّکَ عَلَى أَرْکَانِ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الْأَعْلَى الْأَعْلَى الْأَعْلَى وَ بِکَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ . آنگاه هر دعایى که خواستید بخوانید. انشاءا... مستجاب می شود.
دوم زیارت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که افضل اعمال این شب است.
سوم شیخ کفعمى در بلد الامین فرموده که در شب مبعث این دعا را بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی [بِالنَّجْلِ] الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا أَنْتَ بِهِ مِنَّا أَعْلَمُ یَا مَنْ یَعْلَمُ وَ لا نَعْلَمُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی لَیْلَتِنَا هَذِهِ الَّتِی بِشَرَفِ الرِّسَالَةِ فَضَّلْتَهَا وَ بِکَرَامَتِکَ أَجْلَلْتَهَا وَ بِالْمَحَلِّ الشَّرِیفِ أَحْلَلْتَهَا اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَسْأَلُکَ بِالْمَبْعَثِ الشَّرِیفِ وَ السَّیِّدِ اللَّطِیفِ وَ الْعُنْصُرِ الْعَفِیفِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ أَعْمَالَنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی سَائِرِ اللَّیَالِی مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ حَسَنَاتِنَا مَشْکُورَةً وَ سَیِّئَاتِنَا مَسْتُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِحُسْنِ الْقَوْلِ مَسْرُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ لَدُنْکَ بِالْیُسْرِ مَدْرُورَةً اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرَى وَ لا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ إِنَّ إِلَیْکَ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى وَ إِنَّ لَکَ الْمَمَاتَ وَ الْمَحْیَا وَ إِنَّ لَکَ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى وَ أَنْ نَأْتِیَ مَا عَنْهُ تَنْهَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ نَسْتَعِیذُ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأَعِذْنَا مِنْهَا بِقُدْرَتِکَ وَ نَسْأَلُکَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ فَارْزُقْنَا بِعِزَّتِکَ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ کِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا وَ أَطِلْ فِی طَاعَتِکَ وَ مَا یُقَرِّبُ إِلَیْکَ وَ یُحْظِی عِنْدَکَ وَ یُزْلِفُ لَدَیْکَ أَعْمَارَنَا وَ أَحْسِنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِنَا وَ أُمُورِنَا مَعْرِفَتَنَا وَ لا تَکِلْنَا إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَیَمُنَّ عَلَیْنَا وَ تَفَضَّلْ عَلَیْنَا بِجَمِیعِ حَوَائِجِنَا لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ ابْدَأْ بِآبَائِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ جَمِیعِ إِخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِینَ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْنَاکَ لِأَنْفُسِنَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَ الْعَظِیمَ إِنَّهُ لا یَغْفِرُ الْعَظِیمَ إِلا الْعَظِیمُ اللَّهُمَّ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُکَرَّمُ الَّذِی أَکْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَکْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَیْنِ الْأُمَمِ فَلَکَ الْحَمْدُ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ فَأَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِی ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَى غَیْرِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِینَ فِیهِ بِطَاعَتِکَ وَ الْآمِلِینَ فِیهِ لِشَفَاعَتِکَ اللَّهُمَّ اهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ السَّبِیلِ وَ اجْعَلْ مَقِیلَنَا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقِیلٍ فِی ظِلٍّ ظَلِیلٍ وَ مُلْکٍ جَزِیلٍ فَإِنَّکَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا مُفْلِحِینَ مُنْجِحِینَ غَیْرَ مَغْضُوبٍ عَلَیْنَا وَ لا ضَالِّینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَزَائِمِ مَغْفِرَتِکَ وَ بِوَاجِبِ رَحْمَتِکَ السَّلامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ دَعَاکَ الدَّاعُونَ وَ دَعَوْتُکَ وَ سَأَلَکَ السَّائِلُونَ وَ سَأَلْتُکَ وَ طَلَبَ إِلَیْکَ الطَّالِبُونَ وَ طَلَبْتُ إِلَیْکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الثِّقَةُ وَ الرَّجَاءُ وَ إِلَیْکَ مُنْتَهَى الرَّغْبَةِ فِی الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ النَّصِیحَةَ فِی صَدْرِی وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى لِسَانِی وَ رِزْقا وَاسِعا غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ لا مَحْظُورٍ فَارْزُقْنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی وَ رَغْبَتِی فِیمَا عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ پس به سجده برو و بگو الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِمَعْرِفَتِهِ وَ خَصَّنَا بِوِلایَتِهِ وَ وَفَّقَنَا لِطَاعَتِهِ شُکْرا شُکْرا صد مرتبه پس سر از سجده بردار و بگو اللَّهُمَّ إِنِّی قَصَدْتُکَ بِحَاجَتِی وَ اعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْأَلَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِأَئِمَّتِی وَ سَادَتِی اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُمْ وَ أَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فِی زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
فلسفه بعثت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزی شروع شد که پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در خلوت با محبوب، در دل غاری که در دامن کوهی در شمال مکه بود، راز و نیاز می کرد. گویا غار حراء هنوز هم پژواک مناجات پیامبراکرم را در قطعه قطعه سنگ ریزه های خود به یادگار حمل می کند و در گوش عاشقان حضرت که در آن وادی قدم می گذارند؛ نجوا می کند. پس از قرن ها تحقیق و بررسی درباره مسائل دینی، هنوز پرده از اسرار بسیاری از آنها برداشته نشده است، که از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است، اگرچه از ظواهر آیات قرآن می توان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهی، به ویژه پیامبراسلام صلی الله علیه و آله دارای اهدافی می باشد. با توجه به آیات الهی به برخی از اهداف بعثت انبیاء اشاره می نمائیم.
خداوند در آیه ای می فرماید:" هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین." (جمعه/2)
اوست خدایی که میان عرب امی پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شریعت و احکام کتاب آسمانی و حکمت الهی بیاموزد با آن که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.
اولین نکته در این آیه بحث تلاوت آیات الهی است. "یتلوا" از واژه تلاوت به معنای پیروی کردن در حکم و خواندن منظم آیات الهی همراه با تدبر است. پیامبراسلام صلی الله علیه و آله با خواندن آیات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آنها را آماده تربیت می نماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.
دومین نکته بحث تربیت است. یکی از مهمترین برنامه های پیامبراسلام صلوات الله علیه و آله و سلم تربیت انسانهاست. تربیت به معنای فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب است. او باید زمینه ها را برای انسانها آماده کند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدای خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعی ( حکومت و سیاسات)، با خانواده خود( حقوق خانوادگی) و با نفس خود( اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منجی بشریت است. یکی از دانشمندان فرانسوی می گوید:" بزرگترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقی است که به نام وحی، قسمت به قسمت بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشر است."(11)
پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مدتی کوتاه، انسان هایی بزرگ، مانند علی علیه السلام، زهرا علیهاالسلام، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و... را تربیت کرد. حضرت محمد صلوات الله علیه کاشف معدن های نهفته انسانیت بود. زیرا" الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه"؛ مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند.
انسان دارای استعدادهای نهفته است که برای بهره وری صحیح باید آنها را کشف کرد تا به ارزش حقیقی خود دست یابند.
کلمه" یزکیهم" از ماده " زکوة" به معنای رشد و زیادی است،(12) که در این جا به معنای تربیت و پاکسازی است و شامل پاک شدن از آلودگی های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری می باشد.
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس بر کسی پوشیده نیست و جوامع مختلف به آن نیازمندند، زیرا تنها راه نجات از گمراهی ها، فسادها، جهل، جنگ و خونریزی ها و... در پرتو اخلاق صحیح و آراسته شدن به ارزشها و مکارم اخلاقی است. حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است:
" بعثت لا تمم مکارم الاخلاق"؛ من برای کامل کردن فضایل اخلاقی مبعوث شده ام.(13)
از طرف دیگر خدای جهان ابزار ترقی و تکامل هر موجودی را در نهاد آن گذارده، و آن را به منظور پیمودن راههای تکامل با وسائل گوناگونی مجهز نموده است. همچون ریشه های نهال کوچکی که حداکثر فعالیت خود را به منظور رسانیدن موادغذایی به کار انداخته، و پاسخ نیازمندی های آن را می دهند.
هرگاه ما بخواهیم این موضوع را در قالب مسائل علمی بریزیم، باید بگوئیم: "هدایت تکوینی" که نعمت و فضل عمومی دستگاه آفرینش است، شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات و حیوان و انسان است." الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی."
ولی این هدایت فطری و تکوینی برای موجودی مثل انسان، که گل سرسبد موجودات است کافی نیست. زیرا انسان غیر از زندگی مادی، زندگانی دیگری دارد که اساس حیات واقعی او را تشکیل می دهد.
انسان ساده نخستین غارنشین و پاک فطرت، که کوچکترین انحرافی در خلقت او رخ نداده بود، به اندازه انسان اجتماعی نیاز به تربیت نداشت، ولی هنگامی که بشر گام فراتر نهاد، و زندگی دسته جمعی آغاز کرد و فکر تعاون و همکاری در زندگی او حکمفرما شد؛ انحرافاتی که لازمه تصادمات و برخوردهای اجتماعی است در روح او پدید آمد، و خوی های زشت و افکار غلط، افکار فطری را عوض کرده و اجتماع را از توازن و تعادل، بیرون برد.
این انحرافات، خالق جهان را بر آن داشت که مربیانی را برای تنظیم برنامه اجتماع و تقلیل مفاسدی که اثر مستقیم اجتماعی بودن انسان را؛ اعزام بدارد، تا با مشعل فروزان" وحی" اجتماع را، به راه راست، که سعادت همه جانبه آنان را تضمین می نماید، بکشانند.(14)
مسأله مهم در زندگی فرد و جوامع ، مسأله معیارهای سنجشی، و نظام ارزشی حاکم بر فرهنگ آن جامعه است. زیرا تمام حرکتها در زندگی فردی و جمعی از همین نظام ارزشی سرچشمه می گیرد، و برای آفریدن این ارزش ها است.
اشتباه یک قوم و ملت در این مسأله، و روی آوردن به ارزشهای خیالی و بی اساس، کافی است که تاریخ آنها را به تباهی بکشد، و درک ارزشهای واقعی و معیارهای راستین محکم ترین زیربنای کاخ سعادت آنها است.
دنیا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهای مادی و نفرات خود می دانند حتی معیار شخصیت در پیشگاه خدا را در این چهارچوب تصور می کنند.
روی این جهات نخستین و مهمترین گام اصلاحی انبیاء درهم شکستن این چارچوبه های ارزشی دروغین بود، آنها با تعلیماتشان این معیارهای غلط را در هم ریختند، و ارزش های اصیل الهی را جانشین آن ساختند و یک" انقلاب فرهنگی" محور شخصیت را از اموال و اولاد و ثروت و جاه و شهرت قبیله و فامیل به تقوا و ایمان و عمل صالح مبدل ساختند.
قبل از آن که در محیط عربستان تعلیمات حیات بخش اسلام و قرآن ظهور کند بر اثر حاکمیت نظام ارزشی زور و زر محصول آن محیط مشتی غارتگر زورگو همچون" ابوسفیان ها" و " ابوجهل ها" و " ابولهب ها" بود.
اما از همان محیط بعد از انقلاب نظام ارزشی " مسلمانها" و " ابوذرها" و " مقدادها" و " عمار یاسرها" برخاستند. این ها همه برای این است که ارزش های دروغین جای ارزشهای واقعی انسانی را نگیرد.(15)
حال به تفسیر فلسفه بعثت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام می پردازیم. حضرت در خطبه ای فلسفه بعثت را رهایی مردم از پرستش دروغین بت ها ذکر می کند و می فرماید:
" فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده.... واحتصد من احتصد بالنقمات."؛ خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایی بخشیده به پرستش خود راهنمایی کند، و آنان را از پیروی شیطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآنی که معنی آن را آشکار کرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگی خدا را بدانند که نمی دانستند، و به پروردگار، اعتراف کنند پس از انکارهای طولانی اعتراف کردند، و او را پس از آن که نسبت به خدا آشنایی نداشتند به درستی بشناسند.
پس خدای سبحان در کتاب خود بی آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نمایاند، و از قهر خود ترساند، و این که چگونه با کیفرها ملتی را که باید نابود کند از میان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.(16)
حضرت امیر علیه السلام در جای دیگر در مورد کیفیت زمان بعثت حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه می فرماید:
"إلی أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (ص) لانجازعدته... فقبضه الیه کریما(ص)."؛ تا این که خدای سبحان، برای وفای به وعده خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد( که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود، نشانه های او شهرت داشت؛ و تولدش بر همه مبارک بود. در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون، و روش های متفاوت بودند، عده ای خدا را به پدیده ها تشبیه کرده و گروهی نام های ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت می دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می کردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد صلی الله علیه و آله و سلم از گمراهی نجات داد و هدایت کرد، و از جهالت رهایی بخشید. سپس دیدار خود را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برگزید، و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت، و از گرفتاری ها و مشکلات رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد.
منبع: http://www.lankarani.org
http://www.tebyan.net/Archive/SpecialOccasions/Religious/Year1384/2005/9/1/12939.htm
تاریخ : یکشنبه 91/3/28 | 12:56 عصر | نویسنده : سیدمحمد امین
سالهای طولانی بود که مردم جهان به خصوص مردم جزیرة العرب از نور مستقیم خورشید نبوت دور گشته و در تاریکی جهل و خرافات غوطه میخوردند، از گردابی بیرون آمده، در گردابی دیگر فرو میرفتند. با آلودگی به اشرافیت، غارتگری، قساوت، تعصبات نژادی، قبیلهای، مادیگری و بت پرستی فضایل اخلاقی پایمال و رذایل اصول زندگی گشت.
دوران بعثت در کلام امیرالمؤمنین (ع)
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:
«خداوند پیامبر اسلام (ص) را زمانی فرستاد که مردم در فتنهها گرفتار شده و رشتههای دین پاره شده بود... چراغ هدایت بینور و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت میشد و شیطان یاری میگردید... با دست مردم جاهل، نشانههای شیطان آشکار و پرچم او افراشته گردید. فتنهها، مردم را لگدمال کرده و یا سمهای محکم خود نابودشان کرده و پابرجا ایستاده بود. اما مردم حیران و سرگردان، بیخبر و فریبخورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی میکردند. خواب آنها بیداری و سرم چشم آنها اشک بود، در سرزمینی که دانشمندان آن لب فروبسته و جاهل گرایی بود.»[1]
بعثت رسول اکرم (ص) و اهمیت آن
در این هنگام که بشریت در کویر خشک رذایل گرفتار بود؛ مردی در دل کوههای مکه، خدا را عبادت میکرد. در کنار بتها و ظلمها زندگی کرد ولی هیچگاه بت را سجده نکرد و دامن مقدسش به ظلم آلوده نشد. به فرمود امام حسن عسکری (ع):« چون چهل سال از عمر ایشان گذشت؛ حق تعالی دل او را بهترین دلها و خاشعتر و مطیعتر و بزرگتر از همه دلها یافت. پس به دیده آن حضرت نور دیگر داد و امر فرمود که درهای آسمان را گشودند و فوج فوج ملائکه به زمین آمدند و آن حضرت نظر میکرد و ایشان را میدید و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانید. پس جبرئیل فرود آمد و اطراف آسمان و زمین را فرو گرفت و بازوی آن حضرت را حرکت داد و گفت: یا محمد بخوان، فرمود: چه بخوانم، گفت:
«اقرء باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق»[2] [3]
بنابراین لطف الهی شامل جهانیان گردید و پیامبر خاتم (ص) به رسالت مبعوث گشت و خداوند او را چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت و مایه سربلندی و عزت و شرافت یارانش قرار داد. اگر روز هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه بسیار مهم بود و به همین جهت به پیشنهاد حضرت علی (ع) آغاز تاریخ مسلمانان گردید؛ اهمیت آن بدین جهت میباشد که هجرت زمینهساز تحقق اهداف و آرمانهای بعثت به شمار میرفت و در واقع روز بعثت «روز تولد شخصیت والای پیامبر اکرم (ص)» است. پیامبری که اشرف مخلوقات است و سید اوصیاء پیامبری که خداوند میثاق او را از تمام عوالم هستی، حتی ابناء الهی گرفت؛ «مأخوذاٌ علی النبیین میثاقه»[4] پیامبری که محور پرستش در کل عالم تکوین است. پیامبری که خداوند فرمود:«لولاک لما خلقت الافلاک» او که نسبت به مؤمنین مظهر رحمت است و رأفت؛ « بالمؤمنین رؤوف رحیم»[5] و برای جهانیان رسول رحمت؛ «و ما ارسلناک إلا رحمة للعالمین».[6]
او که پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است. چراغی با نور درخشان، ستارهای فروزان و شعلهای با برقهای خیرهکننده و تابان است. راه و رسم او با اعتدال، روش زندگی او صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است.[7]
اهداف بعثت از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم برای بعثت انبیاء و در رأس آنان رسول اکرم (ص) به اهدافی اشاره شده است که به ذکر چند نمونه آن اکتفا میکنیم:[8]
1- اتمام حجت:
«رسلآٌ مبشرین و منذرین لئلا یکونَُ للناس علی الله حجة بعد الرسل»
«پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند.» (نساء/ 165)
2- قیام به عدالت:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب
و المیزان لیقوم الناس بالقسط»
«ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و به آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.» (حدید/ 25)
3- هدایت و رهایی از ظلمت:
«الر- کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور»
«این کتابی است که بر تو ای پیامبر (ص) نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی درآوری.»
4- آموزش کتاب و حکمت:
«هوالذی بعث فی الامیین رسولاٌ منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه»
«خداوند کسی است که در میان جمعیت درس ناخوانده، رسولی را از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و
به آنها کتاب و حکمت میآموزد.»
5- تهذیب و پاکسازی: که آیه قبل به این هدف نیز اشاره دارد.
6- آزادی و آزادگی و رهایی از جهل و نادانی:
«الذین یتبعون الرسول النبی... و یضع عنهم اِصْرَهُم و الاغلال التی کانت علیهم»
«کسانی که از فرستاد خدا پیامبر (ص) پیروی میکنند... پیامبری که بارهای سنگین و زنجیرهایی که بر آنها بود را برمیدارد که منظور از زنجیر در اینجا عبارت است از: زنجیر جهل و نادانی، بت پرستی و خرافات، بیعدالتیها و
قوانین نادرست.»
7- آزادی انسانها از زیر یوغ طاغوت و دعوت به سوی خدای یکتا:
«ولقد بعثنا فی کلِ امة رسولاٌ أن اعبدوا الله
واجتنبوا الطاغوت»
«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای
یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»
چنانچه که امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرمایند:
«فبالغ (ص) فی النصیحه، ومَضی علی الطریقَهِ، وَدَعا الی الحکمه و الموعظة الحسنه»
«پیامبر در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست هدایت نمود و از راه حکمت و موعظ نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود».[9]
هدف بعثت در کلام نورانی رسول اکرم (ص)
آنچه در بیان هدف بعثت در کلام حضرت رسول اکرم (ص)، محمّد مصطفی (ص) تجلی نموده است؛ تکمیل و ارتقاء ارزش اخلاقی است. چرا که فرمودند:
«إنّما بُعِثْتُ لِأُتِمَمَ مکارمَ الاخلاقِ»
رسول اکرم (ص) جامعه جاهلی آن زمان را به جامعهای پرفروغ تبدیل نمود و با سلاح اخلاق که برندهتر از شمشیر بود؛ چنان تحولی در آن جامعه پدید آورد که حیرت جهانیان را برانگیخت و این رسالت فقط مخصوص اوست که اشرف مخلوقات است؛ چرا که خداوند میفرماید:
«إنکَ لعلی خلق عظیم»[10]
و بر همین اساس، خدای رحمان او را بهترین الگو و اسوه قلمداد میکند:
«لَقَدْ کان فی رسولِ اللهِ اسوة حسنة»[11]
او کسی است که در عبودیت به کمال مطلق رسیده و برترین مخلوقات گشته و همتایی ندارد. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرمایند:
«حضرت محمد بنده و فرستاد بزگریده و انتخاب شده اوست که در فضل و برتری، همتا ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد..»[12]
او عبد مطلق خدا و سرچشمه فضایل اخلاقی است؛ لذا خداوند عزوجل تمام جنود نورانی و صفات و اخلاق حمیده را به عبد مطلق خود عطا و از قوای امدادی برای گسترش بندگی در عالم مقرر فرموده است. اگر غایت خلقت پرستش است، «ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون» ای لیعرفون؛ اگر برای معرفت خلق شدهایم، «بِنا عُرِفَ الله و بنا عبدالله» که در رأس معصومین وجود مقدس نبی اکرم (ص) قرار دارد. در واقع اخلاق حمیده ابزار پرستش الهی میباشد که در اختیار رسول اکرم است و راه رسیدن به آن تولی تام به ولایت نبی اکرم (ص) است و از طریق همین تولی است که نور اخلاق حمیده که از فروع ولایت ایشان است در ما تجلی میکند و شرط اساسی آن نیز، تولی به ولایت امام المتقین، علی بن ابیطالب (ع) است چرا که حضرت رسول فرمود: «أنا مدینه العلم و علیُ بابها» و نیز خداوند در یوم غدیر فرمودند:
«الیوم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم و أتْمَمْتُ علیکُم نعمتی...»[13]
و نکته مهم این است که رسالت حضرت، رسالتی است تاریخی. اوست که محور تهذیب در کل تاریخ است. اوست که پیامآور اخلاق در کل تاریخ است و پایان تاریخ چیزی نیست، جز همان مدینه عدل نبوی. مدینهای که در آن ریش رذایل خشک گردیده و اخلاق کریمه جهانی میگردد چرا که برایند تاریخ رو به تکامل است چون تحت مشیت الهی است لذا سیر نزولی را برنمیتابد و در نهایت جامعه واحد جهانی بر محور نبی اکرم شکل گرفته و همگان بطور هماهنگ، خداوند را پرستش کرده و متخلق به اخلاق حمیده میگردند و در پاسخ به سؤال «لمن الملک» در گستر زمین از چهارگوش عالم گفته میشود: «لله الواحد القهار» به برکت ظهور حضرت بقیة ا...الاعظم. ان شاء ا....
دوران بعثت در کلام امیرالمؤمنین (ع)
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:
«خداوند پیامبر اسلام (ص) را زمانی فرستاد که مردم در فتنهها گرفتار شده و رشتههای دین پاره شده بود... چراغ هدایت بینور و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت میشد و شیطان یاری میگردید... با دست مردم جاهل، نشانههای شیطان آشکار و پرچم او افراشته گردید. فتنهها، مردم را لگدمال کرده و یا سمهای محکم خود نابودشان کرده و پابرجا ایستاده بود. اما مردم حیران و سرگردان، بیخبر و فریبخورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی میکردند. خواب آنها بیداری و سرم چشم آنها اشک بود، در سرزمینی که دانشمندان آن لب فروبسته و جاهل گرایی بود.»[1]
بعثت رسول اکرم (ص) و اهمیت آن
در این هنگام که بشریت در کویر خشک رذایل گرفتار بود؛ مردی در دل کوههای مکه، خدا را عبادت میکرد. در کنار بتها و ظلمها زندگی کرد ولی هیچگاه بت را سجده نکرد و دامن مقدسش به ظلم آلوده نشد. به فرمود امام حسن عسکری (ع):« چون چهل سال از عمر ایشان گذشت؛ حق تعالی دل او را بهترین دلها و خاشعتر و مطیعتر و بزرگتر از همه دلها یافت. پس به دیده آن حضرت نور دیگر داد و امر فرمود که درهای آسمان را گشودند و فوج فوج ملائکه به زمین آمدند و آن حضرت نظر میکرد و ایشان را میدید و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانید. پس جبرئیل فرود آمد و اطراف آسمان و زمین را فرو گرفت و بازوی آن حضرت را حرکت داد و گفت: یا محمد بخوان، فرمود: چه بخوانم، گفت:
«اقرء باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق»[2] [3]
بنابراین لطف الهی شامل جهانیان گردید و پیامبر خاتم (ص) به رسالت مبعوث گشت و خداوند او را چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت و مایه سربلندی و عزت و شرافت یارانش قرار داد. اگر روز هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه بسیار مهم بود و به همین جهت به پیشنهاد حضرت علی (ع) آغاز تاریخ مسلمانان گردید؛ اهمیت آن بدین جهت میباشد که هجرت زمینهساز تحقق اهداف و آرمانهای بعثت به شمار میرفت و در واقع روز بعثت «روز تولد شخصیت والای پیامبر اکرم (ص)» است. پیامبری که اشرف مخلوقات است و سید اوصیاء پیامبری که خداوند میثاق او را از تمام عوالم هستی، حتی ابناء الهی گرفت؛ «مأخوذاٌ علی النبیین میثاقه»[4] پیامبری که محور پرستش در کل عالم تکوین است. پیامبری که خداوند فرمود:«لولاک لما خلقت الافلاک» او که نسبت به مؤمنین مظهر رحمت است و رأفت؛ « بالمؤمنین رؤوف رحیم»[5] و برای جهانیان رسول رحمت؛ «و ما ارسلناک إلا رحمة للعالمین».[6]
او که پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است. چراغی با نور درخشان، ستارهای فروزان و شعلهای با برقهای خیرهکننده و تابان است. راه و رسم او با اعتدال، روش زندگی او صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است.[7]
اهداف بعثت از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم برای بعثت انبیاء و در رأس آنان رسول اکرم (ص) به اهدافی اشاره شده است که به ذکر چند نمونه آن اکتفا میکنیم:[8]
1- اتمام حجت:
«رسلآٌ مبشرین و منذرین لئلا یکونَُ للناس علی الله حجة بعد الرسل»
«پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند.» (نساء/ 165)
2- قیام به عدالت:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب
و المیزان لیقوم الناس بالقسط»
«ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و به آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.» (حدید/ 25)
3- هدایت و رهایی از ظلمت:
«الر- کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور»
«این کتابی است که بر تو ای پیامبر (ص) نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی درآوری.»
4- آموزش کتاب و حکمت:
«هوالذی بعث فی الامیین رسولاٌ منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه»
«خداوند کسی است که در میان جمعیت درس ناخوانده، رسولی را از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و
به آنها کتاب و حکمت میآموزد.»
5- تهذیب و پاکسازی: که آیه قبل به این هدف نیز اشاره دارد.
6- آزادی و آزادگی و رهایی از جهل و نادانی:
«الذین یتبعون الرسول النبی... و یضع عنهم اِصْرَهُم و الاغلال التی کانت علیهم»
«کسانی که از فرستاد خدا پیامبر (ص) پیروی میکنند... پیامبری که بارهای سنگین و زنجیرهایی که بر آنها بود را برمیدارد که منظور از زنجیر در اینجا عبارت است از: زنجیر جهل و نادانی، بت پرستی و خرافات، بیعدالتیها و
قوانین نادرست.»
7- آزادی انسانها از زیر یوغ طاغوت و دعوت به سوی خدای یکتا:
«ولقد بعثنا فی کلِ امة رسولاٌ أن اعبدوا الله
واجتنبوا الطاغوت»
«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای
یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»
چنانچه که امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرمایند:
«فبالغ (ص) فی النصیحه، ومَضی علی الطریقَهِ، وَدَعا الی الحکمه و الموعظة الحسنه»
«پیامبر در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست هدایت نمود و از راه حکمت و موعظ نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود».[9]
هدف بعثت در کلام نورانی رسول اکرم (ص)
آنچه در بیان هدف بعثت در کلام حضرت رسول اکرم (ص)، محمّد مصطفی (ص) تجلی نموده است؛ تکمیل و ارتقاء ارزش اخلاقی است. چرا که فرمودند:
«إنّما بُعِثْتُ لِأُتِمَمَ مکارمَ الاخلاقِ»
رسول اکرم (ص) جامعه جاهلی آن زمان را به جامعهای پرفروغ تبدیل نمود و با سلاح اخلاق که برندهتر از شمشیر بود؛ چنان تحولی در آن جامعه پدید آورد که حیرت جهانیان را برانگیخت و این رسالت فقط مخصوص اوست که اشرف مخلوقات است؛ چرا که خداوند میفرماید:
«إنکَ لعلی خلق عظیم»[10]
و بر همین اساس، خدای رحمان او را بهترین الگو و اسوه قلمداد میکند:
«لَقَدْ کان فی رسولِ اللهِ اسوة حسنة»[11]
او کسی است که در عبودیت به کمال مطلق رسیده و برترین مخلوقات گشته و همتایی ندارد. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرمایند:
«حضرت محمد بنده و فرستاد بزگریده و انتخاب شده اوست که در فضل و برتری، همتا ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد..»[12]
او عبد مطلق خدا و سرچشمه فضایل اخلاقی است؛ لذا خداوند عزوجل تمام جنود نورانی و صفات و اخلاق حمیده را به عبد مطلق خود عطا و از قوای امدادی برای گسترش بندگی در عالم مقرر فرموده است. اگر غایت خلقت پرستش است، «ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون» ای لیعرفون؛ اگر برای معرفت خلق شدهایم، «بِنا عُرِفَ الله و بنا عبدالله» که در رأس معصومین وجود مقدس نبی اکرم (ص) قرار دارد. در واقع اخلاق حمیده ابزار پرستش الهی میباشد که در اختیار رسول اکرم است و راه رسیدن به آن تولی تام به ولایت نبی اکرم (ص) است و از طریق همین تولی است که نور اخلاق حمیده که از فروع ولایت ایشان است در ما تجلی میکند و شرط اساسی آن نیز، تولی به ولایت امام المتقین، علی بن ابیطالب (ع) است چرا که حضرت رسول فرمود: «أنا مدینه العلم و علیُ بابها» و نیز خداوند در یوم غدیر فرمودند:
«الیوم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم و أتْمَمْتُ علیکُم نعمتی...»[13]
و نکته مهم این است که رسالت حضرت، رسالتی است تاریخی. اوست که محور تهذیب در کل تاریخ است. اوست که پیامآور اخلاق در کل تاریخ است و پایان تاریخ چیزی نیست، جز همان مدینه عدل نبوی. مدینهای که در آن ریش رذایل خشک گردیده و اخلاق کریمه جهانی میگردد چرا که برایند تاریخ رو به تکامل است چون تحت مشیت الهی است لذا سیر نزولی را برنمیتابد و در نهایت جامعه واحد جهانی بر محور نبی اکرم شکل گرفته و همگان بطور هماهنگ، خداوند را پرستش کرده و متخلق به اخلاق حمیده میگردند و در پاسخ به سؤال «لمن الملک» در گستر زمین از چهارگوش عالم گفته میشود: «لله الواحد القهار» به برکت ظهور حضرت بقیة ا...الاعظم. ان شاء ا....
تاریخ : جمعه 91/3/19 | 1:27 عصر | نویسنده : سیدمحمد امین
اهل بت (ع) و درها دانش
اهل بیت علیهم السلام و درهاى دانش
خاندان پیامبر علیهم السلام همان «درها» هستند. حضرت على علیه السلام در این باره مى فرماید:
نحن الشعار والأصحاب والخزنة والأبواب، ولا تؤتى البیوت إلاّ من أبوابها، فمن أتاها من غیر أبوابها سُمّی سارقاً؛1
ما اهل بیت چون لباس نزدیک به او و یاران صمیمى پیامبر و گنجینه داران نبوّت و درهاى رسالت و پیامبرى هستیم و هیچ خانه اى را جز از درِ آن وارد نمى شوند، و هر که غیر از در وارد شود دزد نامیده مى شود.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
فقط جانشینان پیامبر، درهاى الاهى هستند که از آن ها باید وارد شد و اگر آنان نبودند، هیچ گاه خداوند شناخته نمى شد و به وسیله آنان خداوند بر تمام آفریدگان دلیل و برهان را کامل مى کند.
پیش از این نیز پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله خود را شهر دانش خواند و على علیه السلام را دروازه آن شهر قرار داد.
تمام حافظان حدیث اهل سنّت از امیر مؤمنان على علیه السلام این گونه نقل کرده اند که فرمود: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله مى فرماید:
أنا مدینة العلم وعلیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأت الباب؛
همانا من شهر علم هستم و على دروازه آن است، پس هر که دانش بخواهد باید از دروازه وارد شود.
در حدیث دیگرى جابر گوید: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:
أنا مدینة العلم وعلی بابها؛
من شهر دانش هستم و على دروازه آن است.
ابن عباس نیز در این زمینه حدیثى را از پیامبر نقل کرده است. او مى گوید: من از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله شنیدم که مى فرمود:
أنا مدینة العلم وعلیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأت الباب؛2
من شهر علم هستم و على دروازه آن، پس هر که دانش بخواهد باید از دروازه وارد شود.
در این زمینه حضرت على علیه السلام از پیامبر این گونه نقل مى کند: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:
أنا دار الحکمة وعلی بابها؛3
من خانه حکمت و دانایى هستم و على دروازه آن است.
1 . نهج البلاغه: 215.
2 . براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار: ج 10 ـ 12.
3 . تحقیق و پژوهش کامل پیرامون این حدیث در نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار: ج 10، ص 321 انجام یافته است.
اهل بیت علیهم السلام و درهاى دانش
خاندان پیامبر علیهم السلام همان «درها» هستند. حضرت على علیه السلام در این باره مى فرماید:
نحن الشعار والأصحاب والخزنة والأبواب، ولا تؤتى البیوت إلاّ من أبوابها، فمن أتاها من غیر أبوابها سُمّی سارقاً؛1
ما اهل بیت چون لباس نزدیک به او و یاران صمیمى پیامبر و گنجینه داران نبوّت و درهاى رسالت و پیامبرى هستیم و هیچ خانه اى را جز از درِ آن وارد نمى شوند، و هر که غیر از در وارد شود دزد نامیده مى شود.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
فقط جانشینان پیامبر، درهاى الاهى هستند که از آن ها باید وارد شد و اگر آنان نبودند، هیچ گاه خداوند شناخته نمى شد و به وسیله آنان خداوند بر تمام آفریدگان دلیل و برهان را کامل مى کند.
پیش از این نیز پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله خود را شهر دانش خواند و على علیه السلام را دروازه آن شهر قرار داد.
تمام حافظان حدیث اهل سنّت از امیر مؤمنان على علیه السلام این گونه نقل کرده اند که فرمود: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله مى فرماید:
أنا مدینة العلم وعلیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأت الباب؛
همانا من شهر علم هستم و على دروازه آن است، پس هر که دانش بخواهد باید از دروازه وارد شود.
در حدیث دیگرى جابر گوید: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:
أنا مدینة العلم وعلی بابها؛
من شهر دانش هستم و على دروازه آن است.
ابن عباس نیز در این زمینه حدیثى را از پیامبر نقل کرده است. او مى گوید: من از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله شنیدم که مى فرمود:
أنا مدینة العلم وعلیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأت الباب؛2
من شهر علم هستم و على دروازه آن، پس هر که دانش بخواهد باید از دروازه وارد شود.
در این زمینه حضرت على علیه السلام از پیامبر این گونه نقل مى کند: پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:
أنا دار الحکمة وعلی بابها؛3
من خانه حکمت و دانایى هستم و على دروازه آن است.
1 . نهج البلاغه: 215.
2 . براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار: ج 10 ـ 12.
3 . تحقیق و پژوهش کامل پیرامون این حدیث در نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار: ج 10، ص 321 انجام یافته است.
.: Weblog Themes By Pichak :.