سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/5/9 | 3:58 عصر | نویسنده : سیدمحمد امین

فرزانه ی قریش (حضرت خدیجه کبری)

قت است که سکوت فرو شکنیم و لب باز گشاییم به ناگفته های خدیجه ی کبری، بانوی بطحا، همسر و همدوش پیامبر(ص)؛ بزرگ بانویی که در آینه ی سخن پیامبر، آفریدگارش به وجود او مباهات می کند: «... فَاِنَّ الله لَیُباهِی بِکِ کِرامَ مَلائکتِهِ کُلُّ یَومِ مِراراً.»
سخن از خدیجه(س)، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری و استقامت در راه هدف است، به حق، قلم فرسایی درباره ی کسی که خداوند بر او سلام و درود فرستاده، بسی مشکل است؛ اما به مصداق «مالا یدرک کلّه لا یترک کلّه»، به بررسی گوشه‌هایی از شخصیت و زندگی این بانوی بزرگ می پردازیم؛ در حالیکه سر بر آستان شویـش رسول خدا نهاده، معترف به تقصیرمان عرضه می داریم: «یا ابانا اِستَغفِرلَنا اِنّا کُنّا خاطئین.»
این نوشتار و این عرض ادب، به عنوان «عذر تقصیر» در پیشگاه آن ملکه ی اسلام، به محضر مقدس فرزند برومندش، حضرت بقیه الله ارواحنا فداه تقدیم می گردد؛ هر چند ران ملخی باشد به محضر این سلیمان کبیر آسمان وش.
سخن از بانویی است که در راه رشد و شکوفایی معنوی و انسانی و اخلاقی، بر سکوی افتخار اوج می گیرد و در اندیشه و منش و عملکرد برای همیشه می درخشد و در شمار برترین زنان تاریخ ساز جلوه می کند؛ و از پیامبر راستگو(ص) این مدال افتخار را دریافت می دارد که:
«اَربَعُ نسوة سَیِّداتُ ساداتِ عالَمهنَّ: مَریَمُ بِنتُ عِمرانَ، و آسِیَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ، وَ خَدیجةُ بِنتُ خُویلَدٍ، و فاطِمةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ(ص)...»
چهار زن نو اندیش و ستم ستیز و عدالت خواه در زندگی خویش به گونه ای با درایت و شهامت درخشیدند که سالار زنان روزگار شدند. مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه...
 
نام نامی و نسب گرامی حضرت خدیجه (س)

خدیجه بنت خویلد، بن اسد، بن عبدالعزی، بن قصی، بن کلاب، بن مره، بن کعب، بن سوی، بن غالب، بن فهر است.
عبدالعزی جد حضرت خدیجه(س)، برادر عبد مناف است؛ عبد مناف یکی از اجداد نازنین شخصیت رسول خدا(ص) است. پدر عبدالعزی و عبد مناف، قصی بن کلاب بوده است.
پدرِ بزرگوار خدیجه(س)، «خویلد» قهرمان دلاوری بود که در دفاع از حریم کعبه، روز به یاد ماندنی آفرید؛ هنگامی که «تبع» پادشاه خودکامه یمن تصمیم گرفت حجرالاسود را به یمن منتقل کند و در معبدی که آنجا ساخته بود، به کار گذارد، خویلد شمشیر به دست گرفت و در برابر او مردانه جنگید و دیگر شمشیر زنان قریش به یاری او شتافتند و دشمن را با ذلّت از حریم کعبه دور ساختند.
پدر بزرگش «اسد» از پیشگامان در پیمان جوانمردان می باشد. این پیمان به منظور احقاق حقوق و دفاع از مظلوم در خانه ی «عبدالله بن حدیمان» برگزار شد. پیامبر اکرم(ص) در آن پیمان، حضور فعال داشتند و از آن به نیکی یاد می کردند. «اسد» از پیشگامان در این پیمان بود که در تاریخ به عنوان «حلف الفصول» مشهور شده است.
مادرش «فاطمه» بنت زائدة، بن أصّم بن رواحه، بن حجر، بن عبد، بن معیص، بن عامر، بن لؤی، بن غالب بن فهر بانویی با فضیلت، تابع آیین حنیفیت بود.
روی این بیان، حضرت خدیجه(س)از تیره قریش می باشد؛ و از سوی پدر در نیای سوم و از سوی مادر در نیای هشتم با نسب پیامبر اکرم(ص) پیوند می خورد.
ولادت این بانوی زیبا‌چهره و سپیدبخت، در این خانواده ی فرهنگ‌ساز و نو‌اندیش و بیگانه‌ی با آداب و رسوم خرافی و واپسگرانه‌ی روزگار صورت گرفت. پس از ولادت او، خاندان دگر اندیش و دگر آیین او، بر خلاف رسم سیاه زمانه- که مژده‌ی ولادت دختر را بر نمی تافت، و از شرم و غیرت احمقانه، نوزاد را به جای آغوش پر مهر مادر و پدر، با تاریک اندیشی بهت‌آوری به آغوش سرد خاک می سپرد مقدم وی را گرامی داشت؛ و به خاطر آن نو رسیده ی عزیز، بزم شادمانی آراست، و ضمن تبریک ولادت او به پدر و مادرش، «خویلد» و «فاطمه» در همان مراسم ساده و با روح جشن ولادت، نام نو رسیده‌ی خاندانش را «خدیجه» به مفهوم «گسسته و بیگانه ی از ناپسندی ها و نازیبایی ها» برگزید.
تاریخ غرب هنگامه ی این ولادت و این رویداد تاریخی را حدود سه دهه پیش از انگیزش محمّد(ص) از سوی پروردگار کعبه نشان می دهد
القاب و عناوین حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه(س)، آن نسیم فرد، به خاطر اندیشه ی مترقی و شخصیت توسعه‌یافته و منش ارجمندش در زندگی، به تدریج به لقب‌هایی که هر کدام ترجمان بینش و منش مترقی و نشانگر بُعدی از ابعاد چندگانه‌ی شخصیت پر معنویت و رشد یافته‌ی اوست- مفتخر گردید، که اینک به برخی می نگریم:
در عصر سراسر نکبت و تباهی و ظلمت و پلیدی جاهلیت، شخصیت حضرت خدیجه(س)به دو لقب ملقب بود: 1- طاهره (بانوی پاک منش)، 2- عقیله (بانوی نیکو اندیش و پردانش). یکی از دانشمندان اهل سنت در این مورد می نویسد: خدیجه(س)در روزگار تیره و تار جاهلیت نیز به خاطر پروا و معنویت بسیارش- پاک و روش و پاک منش «وَ کَانَت تُدعی فِی الجاهِلیّة بِالطّاهِرَة لِسِّدَةِ عِفافِها...»
و دیگری می نویسد: خدیجه(س)در آن روزگار تیره و تار نیز پاک روش و پاک منش، یا «طاهره» بود: « وَ کَانَت فِی الجاهِلیّة الطّاهِرَة...»
سالار بانوان قریش

امیرمؤمنان(ع) در چکامه‌ای که به عنوان سوگنامه‌ی حضرت خدیجه(س)سروده‌اند، از او به عنوان «سیده النسوان» بانوی بانوان تعبیر کرده اند.
امام صادق(س) نیز از او به «سیدة قریش» یاد کرده اند. اسماء بنت عمیس نیز او را «سیدة نساءالعالمین» می خواند. و در عهد جاهلی او را «سیدة نساء القریش» می خواندند.

صدیقه (بانوی راستی و درستی)

در فرازی از زیارتنامه پیامبر اکرم (ص) به هنگام ورود بر زوجات طاهرات، از حضرت خدیجه(س) به عنوان «الصدیقه» تعبیر شده و این واژه در قرآن، یکبار به کار رفته و آن هم در مورد حضرت مریم(س) و حضرت صادق(ع) آن را به معنای معصوم بیان فرموده است. مبارکه (بانوی پر برکت)

مرحوم محدث قمی آورده است که خدیجه(س) از چنان موقعیت پر فرازی در بارگاه خدا و افکار عمومی بهره‌ور بود که پیش از ولادت، در پیامی به حضرت مسیح از سوی خدا، «مبارکه» و همدم مریم پاک در بهشت خوانده شد؛ چرا که در انجیل به هنگام ترسیم نشانه‌ها و ویژگی‌های پیامبر آمده است که: نسل آن حضرت بانویی بزرگ و پربرکت خواهد بود؛ «فَنسلُهُ مِن مُبارَکَةٍ، وَ هِیَ ضَرَّةُ أُمِکَ فِی الجَنَّةِ»
دیگر القاب شکوهبار آن حضرت در زیارتنامه‌ی حضرت رسول اکرم(ص)، از حضرت خدیجه(س) به عنوان راضیه (خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانه ی خدا)، مرضیه (انسان شایسته ای که خدا از او خشنود است) و زکیه (پاک و بالنده از نظر روح و جسم و اندیشه و منش) نیز تعبیر شده است.

سیمای حضرت خدیجه(س) در آینه وحی

پیامبر اکرم(ص) در نخستین سیر شبانه ی خود که در ماه ربیع الاول، دو سال بعد از بعثت و از خانه ی حضرت خدیجه(س) انجام پذیرفت ، هنگامی که به سوی زمین باز می گشتند، از پیک وحی چنین مورد خطاب قرار گرفتند:
حاجَتی أن تَقراً عَلی خَدیجَةَ مِنَ الله و مِنّیِ السّلام؛
حاجت من این است که از خداوند منان و از من جبرئیل، بر خدیجه سلام برسانی.
هنگامی که پیامبر اکرم(ص)، درود خداوند منان را به حضرت خدیجه ابلاغ نمودند، او در پاسخ گفت: خداوند سلام است، سلام از اوست و به سوی اوست.
پیک وحی یکبار دیگر به پیامبر(ص) عرضه داشت، ای محمّد، به خدیجه از پروردگارش سلام برسان. حضرت خدیجه(س) فرمودند: خداوند خود سلام است، و سلام از اوست و بر جبرئیل امین سلام باد
کنیه های آن حضرت

ام المومنین (مام توحید گرایان و کمال جویان):
همسران پیامبران اکرم(ص) و در رأس آنها حضرت خدیجه(س) در منطق قرآن «ام المؤمنین» لقب یافته اند. ولی به تصریح پیامبر اکرم(ص)، وی بهترین و برترین آنان می باشد.
از مشهورترین کنیه های آن بانوی خردمند حجاز که هر یک قطره ای از اقیانوس مواج شکوه او را به نمایش می نهد عبارتند از: اُمُّ الیتامی و امّ الصعالیک (مام یتیمان و بی‌نوایان)، امّ الزّهراء (مام ارجمند زهرا)

حضرت خدیجه (س) در گذر تاریخ

قلم همواره در طول تاریخ، در دست چاپلوسان و در خدمت زورمداران بوده، از این رهگذر، بسیاری از حقایق مسلم تاریخ، دستخوش تحریف شده و رنگ واقعیت تاریخی به خود گرفته، تا جایی که اگر پژوهشگری بر اساس یافته های علمی خود، پرده از روی واقعیت‌ها بردارد، موجب شگفت همگان خواهد بود. یکی از پژوهشگران معاصر، با دلایل متقن اثبات کرده که تنها یار غار پیامبر، عبدالله بن اریقط بن بکر بوده و در عهد معاویه و با پول او داستان غار جعل شده و شخص دیگری «جای عبدالله» یار غار معرفی شده است.
همو اثبات کرده که جمله «الانزع البطین» را پیروان معاویه جعل کرده اند.
از این رهگذر، جای شگفت نیست که دوشیزه ی قریش، حضرت خدیجه(س) را بانویی چهل ساله و صاحب فرزندانی از شوهران قبلی معرفی کنند؛ تا برای حضرت علی(ع) از دیگر خلفا، رقیب سیاسی درست کنند، در حالی که رسول خدا(ص) در مقام شمارش ویژگی های حضرت علی(ع) می فرمایند: یا علی! سه امتیاز به تو اعطا شده که به احدی داده نشده حتی به من!
1- پدر زنی چون من به تو داده شده، که من از آن محرومم.
2- همسری چون فاطمه(س) به تو داده شده، که در سطح آن به من داده نشده.
3- فرزندانی چون حسن و حسین (علیهما السّلام)، از صلب تو آمده اند که از صلب من نیامده‌اند!
اگر پیامبر رحمت(ص) بر جز فاطمه(س) دختر دیگری داشت، شوهر او نیز در این افتخار، همانند امیرمؤمنان(ع) می‌شد؛ در حالی که پیامبر(ص) آن را با قاطعیت نفی کرده است.

بسیاری از محدثان تصریح کرده‌اند که حضرت خدیجه(س) به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(ص)، دوشیزه بود و هرگز شوی دیگر انتخاب نکرده بود، از آن جمله است:
1- سید مرتضی علم الهدی، در کتاب «الشافی فی الامامه»
2- شیخ طوسی، در کتاب «تلخیص للشافی»
3- احمد بلاذری، در کتاب «الانساب اشراف»
4- ابوالقاسم کوفی، در کتاب «الاستغاثه فی بدع الثلاثه»
بسیاری از محدثان و مورخان نیز این مطلب را از مواضع یاد شده نقل کرده اند.
این عدّه تأکید می کنند که سن شریف حضرت خدیجه(س) در آن هنگام بیست و پنج یا بیست و هشت ساله بوده و هرگز شوی دیگری انتخاب نکرده بوده؛ (ابن عباس، سن ایشان را به هنگام ازدواج با پیامبر(ص)، بیست و هشت سال نقل می‌کند؛ هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی می‌کنند این سخن را رد کنند. چون راوی آن محمد بن صاحب کلبی از شیعیان است و آنها او را ضعیف می‌دانند!)
همچنین زینب، رقیه و ام کلثوم، فرزند خوانده های «هاله» خواهر خدیجه(س) بودند، که تحت کفالت و مراقبت حضرت خدیجه(س) به سر می‌برده‌اند.
پژوهشگر معاصر، «علامه دخیل» پس از نقل سخنان بالا می‌فرماید:
مؤیّد سخنان فوق، فرمایش صاحب کتاب «الانوار و البدع» می‌باشد که می‌نویسد:
زینب و رقیه، دختران (دختران ناتنی) هاله، خواهر خدیجه(س) می‌باشند.
مرحوم آیت الله شیرازی نیز استظهار کرده‌اند که حضرت خدیجه(س) دوشیزه بوده اند و به همه ی اشراف قریش پاسخ منفی داده بودند و دل در گرو جوان هاشمی، حضرت محمد مصطفی(ص) داشتند.
- مرحوم علامه سید محسن امین نیز در کتاب اعیان الشیعه با دلایل مسلم تاریخی اثبات کرده که آنها دختران پیامبر نبوده‌اند.
پژوهشگر معاصر، آقای جعفر مرتضی عاملی نیز شواهد فراوانی آورده، که خدیجه(س) پیش از پیامبر اکرم(ص) شوهر نکرده بوده‌اند.
اگر بخواهیم نقل تاریخی رسیده از اهل سنت را درباره ی حضرت خدیجه ی کبری(س) قبول کنیم که آنها گفته اند این بزرگوار قبل از ازدواجش با حضرت رسول(ص) دو ازدواج دیگر داشته است و از آن دو شوی، دو دختر داشته است به نام زینب و رقیه؛ این اشکال و این نکته به ذهن می رسد که اگر خدیجه ی کبری(س) دو شوی جاهلی داشته است، دیگر دست کم من و شما نمی توانیم روبروی سید الشهدا(ع) قرار بگیریم و به امام حسین(ع) عرض کنیم که: ای حسین بن علی «اَشهَدُ اَنَّکَ کُنتَ نُوراً فی اَصلابٍ شامِخَةٍ وَ ارحامٍ مطهرة...» ؛ من گواهی و شهادت می دهم که تو (ای حسین بن علی) نوری بودی در اصلاب مردان شامخ و بزرگ و در رحم مادران پالوده، پاک و مهذب.

 




تاریخ : شنبه 91/4/17 | 12:19 عصر | نویسنده : سیدمحمد امین

جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود. حکیمهدختر امام محمد تقی (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد . عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟ فرمود : نرجس. گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم! فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردمبانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما نویی!گفت:نه،منکجاو این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا اینکلام ازمنشنیدبا کمال حجب و حیا نشست. پس از اقمه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست . نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند : عمه : تعجیل مکن که وقت نزدیک است! همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره المسجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . منبه وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری. گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم. اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانهسجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود. در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد . امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او ا پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم 1. بعضی از اسماء و القاب ان گرامی عبارتند از : بقیه الله ، حجت ، خلف صالح،ابوالقاسم،قائم منتظر ، مهدی و (م ح م د) ، ناگفته نماند که نام ( م ح م د ) بنا بر فتوای شیخ انصاری مکروه ، شیخ طوسی حرام و حاجی نوری ذکر آن در مجالس و محافل حرام است 2 . 1- بخار ،ج51،ص2 2- نجم الثاقب،ص48




تاریخ : شنبه 91/4/17 | 11:51 صبح | نویسنده : سیدمحمد امین

حدیث ثقلین یکی از حدیث‌های متواتر پیامبر اسلام است. « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما » «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازند هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند.» همچنین ام سلمه از پیامبر اسلام حدیثی با همان مضمون حدیث ثقلین نقل می‌کند که وی گفت: «علی با قرآن است و قرآن با علی است، آنها از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند[1][2][3]». میر حامد حسین نام این اشخاص را آورده‌است. همچنین صحّت حدیث ثقلین توسط رساله‌ای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در چند سال پیش در مورد این حدیث چاپ کرد به اثبات رسیده‌است.[4] حدیث ثقلین از موارد اختلاف اهل تسنن و تشیع است. شیعیان اهل تسنن را به این موضوع متهم می‌کنند که پیشوای ایشان، عمر بن خطاب با قول معروف خویش _«حسبنا کتاب الله»[5]_ رهنمودهای این حدیث نبوی را زیر پا گذاشته‌است. معنای ثقل [ویرایش] این حدیث شریف، به «حدیث ثَقَلیْن» مشهور است. واژه ثَقَلَیْن تثنیه «ثَقَل» است، و کلمه ثَقَل در لغت به معناى متاعى است که مسافر با خود حمل مى کند.البتّه عدّه اى از محدّثان و لغویان، این کلمه را «ثِقْلَیْن» - یعنى به کسر ثاء و سکون قاف - قرائت کرده اند، که در این صورت تثنیه «ثِقْل» خواهد بود، و ثِقْل در لغت به معناى بار سنگین و گنج آمده است. [6] منابع حدیث ثقلین [ویرایش] در بسیاری از کتاب‌های شیعی و سنی به این حدیث اشاره شده‌است. برخی از منابع اهل تسنن که حدیث ثقلین در آن آورده شده عبارتند از: صحیح ترمذی، ج 5، ص 663-662، 328 به نقل از بیش از 30 نفر از اصحاب مستدرک حاکم، فصل «فضیلت اصحاب»، ج 3، ص 109، 110، 148، 533، حاکم نوشته که این حدیث صحیح می‌باشد بر اساس نظر شیخین (بخاری و مسلم) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 432 مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 14، 17، 26، 59، ج 4، ص 366، 372-370 فضایل صحابه، احمد بن حنبل، ج 2، ص 585، حدیث 990 خصایص نسایی، ص 21، 30 صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، فصل 11، بخش 1، ص 230 کبیر طبرانی، ج 3، ص 63-62، 137 کنزالعمال، متقی هندی، فصل اعتصام به حبل ا…ه ج 1، ص 44 تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 113، زیر تفسیر آیه 42:23 طبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 194، چاپ لبنان الجمیع الصغیر، سیوطی، ج 1، ص 353 و نیز در جلد 2 مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 163 فاتح الکبیر، بنهانی، ج 1، ص 451. جامع الاصول، ابن اثیر، ج 1، ص 187 تاریخ ابن عساکر، ج 5، ص 436 درالمنثور، حافظ سیوطی، ج 2، ص 60 ینابیع المودة، قندوزی حنفی، ص 38، 183




  • فروشگاه زنان
  • سپهر نما
  • ضایعات