قرآن (نام پارسی قدیمی: نُبی[1]) کتاب آسمانی دین اسلام است. به باور مسلمانان قرآن به صورت وحی از سوی خداوند نازل گردیده و «معجزه محمد» و یکی از موارد اشاره شده در حدیث ثقلین است. «قرآن» که از ریشه? «قرء» گرفته شدهاست، در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره میشود. در باور مسلمانان، این کتاب در یک دوره? 23 ساله از جانب خدا و از طریق جبرئیل بر محمد، که او را آخرین پیامبر میخوانند، فروفرستاده شدهاست. مجموع این فروفرستادهها (وحی) به شکل کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای 30 جزء، 114 سوره و 6236(عدد کوفی)=6226(عدد شامی)=6214(عدد مدنی)=6204(عدد بصری) آیه است.
به باور کسانی که به فرازمینی بودن این کتاب اعتقاد دارند «قرآن رساترین بیان است و از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانههای وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونهای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است.»[2]
مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود میدانند و از آن با افزودن القابی چون «کریم» و «مجید» یاد میکنند. قرآن، خود را به نامهای «لوح حفاظتشده» («اللَوح المحفوظ»[3])، ذکر و فرقان میخواند.∗.
نامهای قرآن
اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسمهای خود قرآن و چه اسمهایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کردهاست، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش میباشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی و …[4]
فرق قرائت، تلاوت و ترتیل
برای انس با قرآن، پنج عنوان «قرائت»، «تلاوت»، «ترتیل»، «استماع و انصات» و «تدبر» در قرآن آمده است:[1]
«فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».[2]
«اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ».[3]
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً».[4]
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ».[5]
«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا...».[6]
1. قرائت:
از ریشه «قَرَءَ» به معنی «جمع کردن و به هم پیوستن» میباشد و مقصود از آن در سخن، «جمع و پیوستنِ حروف و کلمات» میباشد که با به هم پیوستنِ حروف، کلماتِ با معنی و با پیوستنِ کلمات و حروف با هم، جملاتِ مفید ساخته میشود.
به همین جهت، «هر جمع و پیوندی»، «قرائت» نمیباشد و هم چنین تلفظِ حرفی واحد را قرائت نمیگویند.
«مفردات» در معنی «قرائت» میگوید: «ضَمُّ الْحُرُوفِ و الْکَلِماتِ بَعْضَها إِلی بَعْضٍ فی التَّرتیلِ».
از این معنی دقیق بر میآید که «قرائت» در جریان ترتیل مطرح است و جزئی از آن به حساب میآید که عمدتاً به بخشی از «ترتیل در لفظ» نظر دارد و لزوماً «ترتیل در معنی» را مطرح نمیکند و از این جهت ساکت است.
تعبیر «قرآن» در اصل، وزن مصدری «قَرَءَ» میباشد که اسم علم برای کتاب خدا گشته است؛ گویا که این کتاب آسمانی، جامع و چکیده کتب آسمانی گذشته[7] و جامع و چکیده همه علومِ الهی در امر ارشاد و هدایت بشر میباشد و یا اینکه قرائت کننده و توضیح دهنده «کتاب تکوین، آفاق و انفس»، میباشد، از این رو، خود به «کتاب تشریع» موسوم گشته است.
«هر تلاوتی»، «قرائت» میباشد امّا «هر قرائتی» لزوماً «تلاوت» محسوب نمیشود؛ و اساساً «تلاوت» در مواردی بکار میرود که مطالب قرائت شده، وجوبِ پیروی را در پی آورد،
2. «تلاوت»:
از ریشه «تَلی یَتْلُو» به معنی «در پی آمدن، دنبال کردن» است به نحوی که مابینِ تابع و متبوع، چیزی جز تبعیت نباشد، حال اگر «متابعت»، «امری مادی و یا پیروی در حکم» باشد، مصدرش، «تُلُوّ وِ تِلْو» خواهد بود و اگر «متابعت» به واسطه «قرائت یا تدبر در معنی» باشد مصدرش «تِلاوَهْ» میباشد.
مثالِ پیرویِ مادی و پیروی در حکم:
«وَ الْقَمَرِ إذا تَلیها».[8]
(قسم به ماه آنگاه که در پی خورشید رود و در حکمِ نورانیت، از آن تبعیت نماید).مثالِ پیروی در حکم فقط:
«وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ...».[9]
(وشاهدی از خاندان پیامبر او را الگو میگیرد و از او متابعت مینماید).مثالِ پیروی در قرائت و تدبرِ معنی:
«...مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّهٌ قائِمَهٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ».[10]
(بعضی از اهلِکتاب، امتی بپا خاستهاند که آیاتِ خدا را در اوقات شب در حالی که به سجده رفتهاند با قرائت و تدبر در معنی، دنبال میکنند).مثالِ پیروی در قرائت و تدبر و عمل:
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ...».[11]
(کسانی که به آنان کتاب دادیم آن را به حق تلاوت مینمایند، چرا که آنان به آن ایمان دارند).در این مورد، حدیث دیگری از پیامبر «حق تلاوت»[12] را «پیرویِ راستین در عمل» معرفی مینماید:
«فی قَوْلِهِ تَعالی: «... یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ...»: یَتَّبِعُونَهُ حَقَّ اتّباعِهِ».[13]
میبینیم این آیه شریفه، نظر به تلاوتِ جامع در پیرویِ لفظی، معنوی و عملی دارد.
پس «تلاوت قرآن»، «متابعت از قرآن در قرائت و دنبال کردن معانی و پیروی در عمل» میباشد؛ بنابراین، «هر تلاوتی»، «قرائت» میباشد امّا «هر قرائتی» لزوماً «تلاوت» محسوب نمیشود؛ و اساساً «تلاوت» در مواردی بکار میرود که مطالب قرائت شده، وجوبِ پیروی را در پی آورد، از این رو گفته نمیشود: «تَلَوْتُ رِقْعَتَکَ»: «نامهات را تلاوت کردم»، بلکه صحیح آن، «قَرَأْتُ رِقْعَتَکَ» میباشد؛ این معنی را بوضوح در آیات میبینیم:
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».[14]
(آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید حال آنکه شما کتاب را تلاوت میکنید! پس چرا تعقل نمیکنید ـ و هوای نفستان را مهار نمیزنیدـ).در آیه شریفه با توبیخ، سؤال میکند، که: «تلاوتِ کتاب»، چرا «موجبِ عمل» نگشته است و چرا هوایِ نفس را مهار ننموده است؟
در قرآنِ کریم، آنجا که از «قرائت»، «تأنی و دقت» نیز مقصود باشد فعلِ قرائت با قید اضافی آورده میشود:
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً».[15]
(و قرآنی عظیم را ـ نازل کردیم ـ که جدا جدایش نمودیم ـ قطعه قطعه نازل کردیم ـ به این مقصود که آن را برمردم با تأنی و درنگ بخوانی و به این دلیل که به نحو خاصی آن را نازل کردیم).3. «ترتیل»: از ریشه «رَتَل» به معنی «جمع شدن و هماهنگی و نظام یافتن چیزی بر طریقی مستقیم» میباشد؛ از این رو به شخصی که دندانهایش از هماهنگی و ترکیب و نظام سالمی برخوردار باشد میگویند: «رَجُلٌ رَتَلُ الأسْنانِ».
این معنیِ باب مجرد را اگر به باب تفعیل بریم معنی «ترتیل» بدست خواهد آمد:[16]
«جمع کردن و هماهنگی و نظام بخشیِ چیزی بر طریق مستقیم»، «طریقِ مستقیم» نسبت به هر چیزی، معنایی متناسب با آن را خواهد داشت.
همان گونه که دندانها با نظمی خاص و براساسِ بنیادی محکم و صحیح، به منظورِ خرد کردن و هضم مناسبِ غذا چیده شده است و ترتیبِ دندانها با توجه به این هدفِ خاص، شکل گرفته است، آیاتِقرآن نیز از نظم و چینش خاصی برخوردار میباشد که با هدفِ درمانِ فکر و روح بشر و هدایت و ارشاد آنها به قلههای کمال انسانیت، هماهنگ گردیده است، از این رو، «ترتیل قرآن»:
«نظم وچینشِ خاص آیات، هماهنگ با تأمین نیازهای فکری ـ روحی بشر، با اهداف درمان فکر و روح و ثبات بخشی به قلب مؤمنین و هدایت و ارشاد آنها به قلههای کمالِ بشری»، خواهد بود.
این معنی از «ترتیل» به خداوند منسوب میباشد:
«کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلاً».[17]
(بدین سان قرآن را یکباره فرو نفرستادیم به این دلیل که از این راه، دلِ پرالتهابِ تو را ثبات بخشیم و ـ دلیل دیگر اینکه ـ آن را ما به نحوِ خاصی، چیده و نظام بخشیدهایم).این غفلتِ شگفت آور در اکثر تفاسیر و کتب لغت به چشم میخورد[19] با وجود اینکه آیات و احادیثِ در مورد «ترتیل» به وضوح، این گونه تلقی از «ترتیل» را مردود میشمارد.
از آنجا که قرآن با روحِ بشر، سروکار دارد، این «چینش و انتظام» هم در بخش «الفاظ قرآن» و هم در حوزه «محتوا و معانی آیات» مطرح است که هم زیبایی ظاهر و هم عمق باطن را گویاست.[18]
و در واقع، بخش الفاظ، انتظامش، مقدمهای است برای ورود به حوزه معانیِ قرآن تا که با توجه به چینش و نظامِ خاصِ معانیِ آیات، به ژرف اندیشی و بررسی نتایج و آثارِ پیامِ قرآن بپردازیم.
با این توضیحات، معنایی که «راغب» در «مفرداتِ خویش» برای ترتیل آورده است نه با معنیِ بابِ مجردِ آن هماهنگ است و نه با کاربردِ واژه در قرآن، سازگاری دارد:
«الرَّتَلُ: إتِّساقُ الشَیْءِ وَ انتِظامُهُ عَلَی استِقامَهٍ، یُقالُ رَجُلٌ رَتَلُ الأسْنانِ».
«التَّرْتیلُ: إرْسالَ الکَلِمَهِ مِنَ الْفَمِ بِسُهُولَهٍ وَ اسْتِقامَهٍ، قالَ تَعالی «وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرتیلاً، وَ رَتَّلناهُ تَرتیلاً».
(ترتیل: فرستادن و خارج نمودن کلمه از دهان با سهولت و به شیوه صحیح میباشد. چرا که خدای تعالی میفرماید: وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ...».
معنیِ «مفردات» به بخشی از معنی ترتیل آن هم جزء مقدمی آن نظر دارد، حال آنکه عمده، بخشِ معنیِ قرآن میباشد که به غفلت سپرده شده است.
این غفلتِ شگفت آور در اکثر تفاسیر و کتب لغت به چشم میخورد[19] با وجود اینکه آیات و احادیثِ در مورد «ترتیل» به وضوح، این گونه تلقی از «ترتیل» را مردود میشمارد.
________________________________________
[1] . بحثهای لغوی این قسمت همه از کتاب گرانقدر «مفردات راغب استفاده شده است چرا که «مفردات» در دقتِ معنی و جامعیتِ بررسیِ کاربردِ واژه در قرآن، کم نظیر بلکه بینظیر میباشد.
[2] . مزمل/ 20.
[3] . عنکبوت/ 45.
[4] . مزمل/ 4.
[5] محمد/ 24 و نساء/ 82.
[6] . اعراف/ 204.
[7] . در مورد تورات میفرماید: «...مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ». (اعراف/ 145): (از هر چیز یک موعظه و شرحی بر هر چیز برای موسی در الواح نوشتیم) که «مِنْ کُلِّ شَیْ» بجای «کُلَّ شَیءٍ» بعضی از حقایق را میرساند.
و در مورد انجیل و عیسی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «... وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ» (آل عمران/ 50): انجیل مصدقِ تورات و بیانگرِ حلیتِ بعضی از تحریمهایِ بنی اسرائیل و بیانگر بعضی از مواردِ اختلاف میباشد: «وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ». (زخرف/ 63).
امّا قرآن کریم: «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» (نحل/ 89)، «وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ». (یوسف/ 111): بیانگر و شارحِ هر چیز، «یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ». (اعراف/ 157): حلال کننده همه طیبات و حرام کننده همه پلیدیها، «... وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ...» (مائده/ 48): و حافظ و مسلطِ بر تمامِ کتبِ انبیاء میباشد. (نورالثقلین/ ج 2، ص 68)
[8] . شمس/ 2.
[9] . هود/ 17.
[10] . آل عمران/ 113.
[11] . بقره/ 21.
[12] . قرآن بر ما حقوقی دارد و متقابلاً ما نیز بر قرآن حقوقی داریم، حقوقِ قرآن کلیه مباحثِ این رساله میباشد امّا حقِ ما بر قرآن، هدایت و ارشاد و شفای امراض فکری و روحی ما در دنیا، و دفاع و شفاعت از ما در روز سهمگینِ قیامت میباشد؛ چرا که شفاعتِ قرآن، بیچون و چرا پذیرفته میشود و اگر از کسی شکایت کند آن کس بیچون و چرا محکوم میباشد؛ پس «شفاعت و شکایتِ قرآن»، پیشاپیش، از جانبِ خداوندِ عالم، مهر تأیید خورده است: (ب 3، ح 13).
[13] . دارالمنثور، ج 1، ص 111.
[14] . بقره/ 44.
[15] . اسراء/ 106.
[16] . این قسمت با استفاده از معنی مطرح شده در مفردات میباشد که نقدی خواهد بود بر نظرِ «مفردات» که با وجود معنیِ دقیق واژه در باب مجرد در قسمت مزید، سطحی معنی شده است.
[17] . فرقان/ 32.
[18] . «القُرآنُ ظاهِرُهُ أنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ». (نهج)
[19] . در بحث اقوال در معنیِ ترتیل، بعضی از نظرات مفسرین و کتبِ لغت، خواهد آمد.
.: Weblog Themes By Pichak :.