بدحجابی زمینه ساز استعمار فرهنگی:
رهایی از استعمار و سلطه بیگانگان و دستیابی به استقلال یکی از مهمترین خواسته های یک ملت به شمار می آید، بزرگ آرمانی که برای دستیابی به آن حتی جان و مال شان را نیز فدا می کنند. استقلال، گونه های مختلفی دارد که در این میان استقلال فرهنگی یکی از مهمترین زیر شاخه های آن به شمار آید.
یکی از مهمترین وظایف افراد جامعه حفاظت و حراست از استقلال فرهنگی می باشد، همان میراث کهنی که نسل به نسل و سینه به سینه به آنان رسیده و آنان نیز موظفند که این میراث غنی را به نسل آینده انتقال دهند که بهترین راه دستیابی به این مهم، توجه به نمادهای فرهنگی است که در این میان پوششِ مناسب و برخاسته از ارزش های دینی و آداب و رسوم ملی، یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی جامعه اسلامی محسوب می شود.
تک تک مسلمانان و به خصوص جوانان، با استفاده از پوشش متناسب با ارزش های حاکم بر جامعه اسلامی، نه تنها استقلال فرهنگی کشور شان را بیمه می کنند بلکه با لباس خود، ملیت و نیز نوع گرایش دینی خود را به جهانیان اعلام می کنند و بدین سان زمینه اعتلا و پیشرفت فرهنگ غنی شان فراهم می سازند.
یکی از نویسندگان در این زمینه می نویسد: «وقتی یک خارجی و غریبه وارد محیطی می شود، نخستین علامتی که او را می شناساند همان لباس اوست و گویی انسان ها با لباس خود با یکدیگر صحبت می کنند و هر کس به زبان لباس خویش، خود را معرفی می نماید که من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ و به چه دنیا و فرهنگی تعلق دارم.»[1]
متقابلا گرایش به بدحجابی و استفاده از لباس ها و پوشش مغایر با ارزش های دینی و ملی زمینه ی تزلزل و از هم پاشیدگی فرهنگی را فراهم می آورد و راه را برای نفوذ فرهنگ بیگانه و در نتیجه استعمار فرهنگی، هموار می سازد که در این میان «افراد بدحجاب» در حقیقت نقش «تخریپچی فرهنگی» را برعهده دارند که با هنجار شکنی اجتماعی، زمینه ی استقرار فرهنگ بیگانه را فراهم می سازند.
[1]. حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، انتشارات سروش، چاپ هفتم، 1376، ص 8.
قرآن و اهل بیت پیامبر انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا تفسیرکلى آیه تطهیر عبیر به «انما» که معمولا براى حصر است، دلیل بر این است که این موهبت ویژه خاندان پیامبر علیهم السلام است برهان روشن عصمت بعضى از مفسران، «رجس» را در آیه فوق، تنها اشاره به شرک و یا «گناهان کبیره زشت» همچون «زنا» دانسته اند، در حالى که هیچ دلیلى بر این محدودیت در دست نیست، بلکه اطلاق «الرجس» (با توجه به اینکه الف و لام آن «الف و لام جنس» است) هرگونه پلیدى و گناه را شامل مىشود، چرا که گناهان همه رجسند، و لذا این کلمه در قرآن به «شرک»، «مشروبات الکلى»«قمار»«نفاق» «گوشتهاى حرام و ناپاک» و مانند آن اطلاق شده است (حج ـ 30 ـ مائده ـ 90 ـ توبه ـ 125 ـ انعام ـ 145) و با توجه به اینکه اراده الهى تخلف ناپذیر است، و جمله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس دلیل بر اراده حتمى او مى باشد، مخصوصا با توجه به کلمه «انما» که براى حصر و تأکید است روشن مى شود که اراده قطعى خداوند بر این قرار گرفته که اهلبیت از هرگونه رجس و پلیدى و گناه پاک باشند، و این همان مقام عصمت است این نکته نیز قابل توجه است که منظور از اراده الهى در این آیه دستورات و احکام او در مورد حلال و حرام نیست، چرا که این دستورات شامل همگان مى شود و اختصاص به اهلبیت ندارد بنابراین با مفهوم کلمه انما سازگار نمى باشد پس این اراده مستمر اشاره به یک نوع امداد الهى است که اهل بیت را بر عصمت و ادامه آن یارى مى دهد و در عین حال منافات با آزادى اراده و اختیار ندارد (چنانکه قبلا شرح دادیم) در حقیقت مفهوم آیه همان چیزى است که در «زیارت جامعه» نیز آمده است «عصمکم الله من الذلل و آمنکم من الفتن، و طهرکم من الدنس، و اذهب عنکم الرجس، و طهرکم تطهیرا»: «خداوند شما را از لغزشها حفظ کرد و از فتنه انحرافات در امان داشت، و از آلودگیها پاک ساخت و پلیدى را از شما دور کرد، و کاملا تطهیر نمود. با این توضیح در دلالت آیه فوق بر مقام عصمت اهل بیت نباید تردید کرد اهل بیت چه کسانى هستند؟ گفتیم این آیه گرچه در لابلاى آیات مربوط به همسران پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمده اما تغییر سیاق آن (تبدیل ضمیرهاى «جمع مونث» به «جمع مذکر») دلیل بر این است که این آیه محتوائى جداى از آن آیات دارد به همین دلیل حتى کسانى که آیه را مخصوص به پیامبر صلى الله علیه و آله و على و فاطمه وحسن و حسین علیهم السلام ندانستهاند معنى وسیعى براى آن قائل شده اند که هم این بزرگواران را شامل مى شود وهم همسران پیامبر صلى الله علیه و آله را ولى روایات فراوانى در دست داریم که نشان مى دهد آیه مخصوص این بزرگواران است، و همسران در این معنى داخل نیستند هر چند از احترام متناسب برخوردارند. اینک بخشى از آن روایات را ذیلا از نظر مى گذرانیم روایاتى که از خود همسران پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل شده و مى گوید: «هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه و آله) سخن از این آیه شریفه مى گفت، ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم فرمود: شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید و نیز ثعلبى خود از عایشه چنین نقل مى کند: هنگامى که از او در باره چنگ جمل و دخالت او در آن جنگ ویرانگر سؤال کردند (با تأسف) گفت: این یک تقدیر الهى بود و هنگامى که درباره على علیه السلام از او سؤال کردند چنین گفت تسئلنى عن احب الناس کان الى رسول الله (ص) و زوج احب الناس، کان الى رسول الله لقد رأیت علیا و فاطمة و حسنا و حسینا علیهم السلام و جمع رسول الله (ص) بثوب علیهم ثم قال: اللهم هؤلاء اهلبیتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت: فقلت یا رسول الله ! انا من اهلک قال تنحى فانک الى خیر آیا از من درباره کسى سؤال مى کنى که محبوبترین مردم نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بود، و از کسى مى پرسى که همسر محبوبترین مردم نزد رسولخدا صلى الله علیه و آله بود، من با چشم خود، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را در زیر لباسى جمع کرده بود و فرمود: خداوندا اینها خاندان منند و حامیان من، رجس را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما، من عرض کردم اى رسولخدا آیا من هم از آنها هستم، فرمود؛ دورباش، تو بر خیر و نیکى هستى، اما جزء این جمع نمىباشى این گونه روایات با صراحت مىگوید که همسران پیامبر صلى الله علیه و آله جزء عنوان اهلبیت در این آیه نیستند روایات بسیار فراوانى در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده مىشود، پیامبر صلى الله علیه و آله، على و فاطمه وحسن و حسین (علیهم السلام) را فراخواند ـ و یا به خدمت او آمدند ـ پیامبر صلى الله علیه و آله عبائى بر آنها افکند و گفت : خداوندا اینها خاندان منند، رجس و آلودگى را از آنها دور کن، در این هنگام آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس نازل گردید دانشمند معروف حاکم حسکانى نیشابورى در شواهد التنزیل این روایات را به طرق متعدد از راویان مختلفى گردآورى کرده است در اینجا این سؤال جلب توجه مى کند که هدف از جمع کردن آنها در زیر کساء چه بوده؟ گویا پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواسته است کاملا آنها را مشخص کند و بگوید آیه فوق تنها درباره این گروه است، مبادا کسى مخاطب را در این آیه تمام بیوتات پیامبر صلى الله علیه و آله و همه کسانى که جزء خاندان او هستند، بداند اللهم هؤلاء اهلبیتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا در روایات فراوان دیگرى مى خوانیم: بعد از نزول آیه فوق، پیامبر صلى الله علیه و آله مدت شش ماه، هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه سلام الله علیها مىگذشت صدا مى زد الصلوة یا اهل البیت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا هنگام نماز است اى اهل بیت، خداوند مى خواهد پلیدى را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد، این حدیث را حاکم حسکانى از انس بن مالک نقل کرده است در روایت دیگرى که از ابو سعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده مى خوانیم : پیامبر این برنامه را تا هشت یا نه ماه ادامه داد، حدیث فوق را ابن عباس نیز از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرده است ین نکته قابل توجه است که تکرار این مسأله در مدت شش یا هشت یا نه ماه به طور مداوم در کنار خانه فاطمه سلام الله علیها براى این است که مطلب را کاملا مشخص کند تا در آینده تردیدى براى هیچک باقى نماند که این آیه تنها در شأن این گروه نازل شده است بخصوص اینکه تنها خانه اى که در ورودى آن در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله باز مى شد، بعد از آنکه دستور داد درهاى خانه هاى دیگران به سوى مسجد بسته شود در خانه فاطمه بود و طبعا همیشه جمعى از مردم به هنگام نماز این سخن را در آنجا از پیامبر مى شنیدند. دقت کنید با اینحال جاى تعجب است که بعضى از مفسران اصرار دارند که آیه مفهوم عامى دارد و همسران پیامبر صلى الله علیه و آله نیز در آن وارد هستند، هر چند اکثریت علماى اسلام اعم از شیعه و اهل سنت آن را محدود به این پنج تن مى دانند روایات متعددى از ابوسعید خدرى صحابى معروف نقل شده که با صراحت گواهى مىدهد این آیه تنها درباره همان پنج تن نازل شده است، نزلت فى خمسة: فى رسول الله و على و فاطمه والحسن و الحسین علیهم السلام آیا اراده الهى در این آیه تکوینى است یا تشریعى؟ در لابلاى تفسیر آیه، اشارهاى به این موضوع داشتیم که «اراده» در جمله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس، اراده تکوینى است نه تشریعى براى توضیح بیشتر باید یاد آورد شویم که منظور از اراده تشریعى همان اوامر و نواهى الهى است،فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته، این اراده تشریعى است، معلوم است که اراده تشریعى به افعال ما تعلق مىگیرد نه افعال خداوند، در حالى که در آیه فوق، متعلق اراده افعال خدا است، مىگوید: خدا اراده کرده است که پلیدى را از شما ببرد، بنابراین چنین ارادهاى باید تکوینى باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تکوین افزون بر این، مسأله «اراده تشریعى» نسبت به پاکى و تقوا، انحصار به اهلبیت علیه السلام ندارد چرا که خدا به همه دستور داده است پاک باشند و با تقوا، واین مزیتى براى آنها نخواهد بود، زیرا همه مکلفان مشمول این فرمانند به هر حال این موضوع یعنى اراده تشریعى نه تنها با ظاهر آیه سازگار نیست که با احادیث گذشته به هیچوجه تناسبى ندارد، زیرا همه این احادیث سخن از یک مزیت والا و ارزش مهم ویژه مىکند که مخصوص اهلبیت علیه السلام است این نیز مسلم است که رجس در اینجا به معنى پلیدى ظاهرى نمىباشد، بلکه اشاره به پلیدیهاى باطنى است و اطلاق این کلمه، هرگونه انحصار و محدودیت را در شرک و کفر و اعمال منافى عفت و مانند آن نفى مىکند، و همه گناهان و آلودگیهاى عقیدتى و اخلاقى و عملى را شامل مىشود نکته دیگرى که باید به دقت متوجه آن بود این است که اراده تکوینى که به معنى خلقت و آفرینش است در اینجا به معنى مقتضى است نه علت تامه، تا موجب جبر و سلب اختیار گردد توضیح اینکه: مقام عصمت به معنى یک حالت تقواى الهى است که با امداد پروردگار در پیامبران وامامان ایجاد مىشود اما با وجود این حالت، چنان نیست که آنها نتوانند گناه کنند، بلکه قدرت این کار را دارند و با اختیار خود از گناه چشم مىپوشند، درست همانند یک طبیب بسیار آگاه که هرگز یک ماده بسیار سمى را که خطرات جدى آن را مىداند هرگز نمىخورد با اینکه قدرت بر این کار دارد، اما آگاهیها و مبادى فکرى و روحى او سبب مىشود که با میل و اراده خود از این کار چشم بپوشد این نکته نیز لازم به یاد آورى استکه این تقواى الهى موهبت ویژهاى است که به پیغمبران داده شد نه به دیگران، ولى باید توجه داشت که خداوند این امتیاز را به خاطر مسئولیت سنگین رهبرى به آنها داده بنابراین امتیازى است که بهره آن عاید همگان مىشود و این عین عدالت است، درست مانند امتیاز خاصى است که خداوند به پردههاى ظریف و بسیار حساس چشم داده که تمام بدن از آن بهره مىگیرد از این گذشته به همان نسبت که پیامبران امتیاز دارند و مشمول مواهب الهى هستند مسئولیتشان نیز سنگین است ویک ترک اولاى آنها معادل یک گناه بزرگ افراد عادى است، وا ین مشخص کننده عدالت است نتیجه اینکه: این اراده یک اراده تکوینى است در سرحد یک مقتضى (نه علت تامه) و در عین حال نه موجب جبر است ونه سلب مزیت وافتخار ****** ****** ****** ****** ****** پى نوشتها تفسیر نمونه جلد 17 |
||||
.: Weblog Themes By Pichak :.